English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (3601 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
high tension transmission line U خط انتقال فشار قوی
high voltage transmission line U خط انتقال فشار قوی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
d.c. high tension power transmission U انتقال فشار قوی دی . سی .
high tension transmission tower U دکل انتقال فشار قوی
Other Matches
indeterminate change of station U انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer U انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
cabin pressure U فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
pressurized cabin U اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
transferring U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfers U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer U انتقال دادن نقل کردن انتقال
compensating relief valve U شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
baseband transmission U روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
pitot static system U سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure U فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
upload U انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
transfer processing U امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
xmodem U یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
signal U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signalled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
transfer ladle U کفچه انتقال چمچمه انتقال
transfer rate U نسبت انتقال سرعت انتقال
cabin pressurization safety valve U شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio U نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic U دارای فشار یکسان خط هم فشار
negative acknowledgement U کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
low head plant U نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
piezoelectric U ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
energy absorber U مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
impluse level U سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
high voltage transformer U ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
IrDA U روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
pitot pressure U فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears U متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
low voltage distribution system U شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
hypobaric U مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
mittimus U انتقال
shifts U انتقال
translations U انتقال
convey U انتقال
transition U انتقال
transitions U انتقال
transportation U انتقال
translation U انتقال
transference U انتقال
line shaft U انتقال
devolution U انتقال
conveyed U انتقال
conveying U انتقال
marque U انتقال
conveys U انتقال
metabasis U انتقال
turn over U انتقال
transfer U انتقال
transferring U انتقال
transter U انتقال
bail arm U انتقال
transmission line U خط انتقال
assignments U انتقال
abaloenation U انتقال
negotiations U انتقال
transmissions U انتقال
transmission U انتقال
negotiation U انتقال
transfer line U خط انتقال
transfer check U انتقال
intuition U انتقال
transformation U انتقال
migration U انتقال
conductance U انتقال
displacement U انتقال
conveyances U انتقال
transfers U انتقال
shift U انتقال
conveyance U انتقال
move U انتقال
conduction U انتقال
downloading U انتقال
shift U انتقال
intuitions U انتقال
assignment U انتقال
shifted U انتقال
shift of a curve U انتقال یک منحنی
transfer function U تابع انتقال
transported U انتقال دادن
transfer address U ادرس انتقال
transporting U نقل و انتقال
transporting U انتقال دادن
heredity U انتقال موروثی
gradations U انتقال تدریجی
shifting U انتقال دادن
progation U افزایش انتقال
transmittal U انتقال سرایت
transient U در حال انتقال
transports U انتقال دادن
transports U نقل و انتقال
gradation U انتقال تدریجی
protect a player U معاف از انتقال
transients U در حال انتقال
shift of a tax U انتقال مالیات
negotiable U قابل انتقال
conveyances U سند انتقال
portability U قابلیت انتقال
thought transference U انتقال فکر
alienation U انتقال مالکیت
alienates U انتقال دادن
transfer U انتقال دادن
telegraphic transfer U انتقال تلگرافی
technology transfer U انتقال تکنولوژی
alienate U انتقال دادن
synchronous transmission U انتقال همزمان
tactical march U انتقال جنگی
detach U انتقال دادن
detaches U انتقال دادن
detaching U انتقال دادن
positive transfer U انتقال مثبت
alienating U انتقال دادن
negotiate U قابل انتقال
shift out U انتقال به بیرون
velocity U سرعت انتقال
conveyance U سند انتقال
power transmission U انتقال قدرت
social transmission U انتقال اجتماعی
negotiating U قابل انتقال
power transmission U انتقال انرژی
negotiates U قابل انتقال
intuitively U ازراه انتقال
to carry over U انتقال دادن
positive transference U انتقال مثبت
negotiated U قابل انتقال
to be transferred U انتقال یافتن
transmissive U انتقال یافته
axle U محور انتقال
transporters U انتقال دهنده
shift backward U انتقال به عقب
sewarage U انتقال گنداب
transferee U انتقال گیرنده
saltus U انتقال ناگهانی
assignment U انتقال قانونی
transferor U انتقال دهنده
transferrer U انتقال دهنده
transition moment U گشتاور انتقال
transition period U دوره انتقال
transition probability U احتمال انتقال
transmitters U انتقال دهنده
transporter U انتقال دهنده
axles U محور انتقال
transferable U انتقال پذیر
transfer switch U کلید انتقال
transferable U قابل انتقال
transfer table U میز انتقال
inalienable U غیرقابل انتقال
credit transfer U انتقال اعتبار
transmitter U انتقال دهنده
credit transfers U انتقال اعتبار
transfer time U زمان انتقال
transfer rate U نرخ انتقال
transfer time U مدت انتقال
transfer orbit U مدار انتقال
transition time U زمان انتقال
red shift U انتقال سرخ
shuttle U ریل انتقال
shuttled U ریل انتقال
transfer ladle U پاتیل انتقال
shuttles U ریل انتقال
transfer interpreter U مفسر انتقال
transmission line U سیم انتقال
transport U نقل و انتقال
transport U انتقال دادن
transmission of sound U انتقال یاعبورصدا
transmission shaft U محور انتقال
transmission system U شبکه انتقال
quickness U سرعت انتقال
transmissive U قابل انتقال
transmission facility U وسیله انتقال
removable U قابل انتقال
transmissibility U قابلیت انتقال
transitivity U انتقال پذیری
transfer operation U عمل انتقال
transmetalation U انتقال فلز
transmination U انتقال امین
transfer of training U انتقال اموزش
transfer of technology U انتقال تکنولوژی
transfer of learning U انتقال یادگیری
transfer of capital U انتقال سرمایه
transfer medium U رسانه انتقال
transfer machine U دستگاه انتقال
shift forward U انتقال به جلو
assignments U انتقال قانونی
transported U نقل و انتقال
data communication U انتقال اطلاعات
image transmission U انتقال تصویر
immobilization U عدم انتقال
conductible U قابل انتقال
conditional transfer U انتقال شرطی
incidence of taxation U انتقال مالیات
internal transmittance U ضریب انتقال
image propagation factor U ضریب انتقال
crawl carry U انتقال خزشی
counter transference U انتقال متقابل
conveying capacity U قدرت انتقال
conveyable U قابل انتقال
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1ترجمه لغت شینه در رشته برق به انگلیسی
1انتقال قطعی
1bioconjugate composed of controlled release polymer nanoparticles
1offshoring
1pushrod
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com